˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙

 

کاش میشد که دلم از عاشقی بو ببرد

   یار آمده دل را به شکار چشم آهو ببرد

      خسته ز دلم ... بگو خریدار کجاست ؟

            تا قلب مرا به شرط چاقو ببرد

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمیشود،

                تنها كسی است كه با دهان بسته هم میتوان صدایش كرد،

                                 با پای شكسته هم میتوان سراغش رفت،

                                                تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد،

                                 تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند،

                        وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید،


           وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود

و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه كردن.

                                                                         خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک

        چرا باید به دور تو بگردم

        ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی

برو با دل بیا تا من بگردم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 197
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 214
بازدید ماه : 747
بازدید کل : 200113
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما