˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙

 

 

 

 

صادق آل مصطفی      رفته از دنیا

رخت عزا شد بر تن مادرش زهرا

واویلا واویلا...آه و واویلا

ای آسمان خون گریه کن در غم صادق

عالم شد حسینیه ی ماتم صادق

واویلا واویلا...آه و واویلا...

شده ز غربت خونجگر   موسیِ جعفر

دیده امشب داغ پدر    موسی بن جعفر

واویلا واویلا...آه و واویلا

زهر جفا آتش زده بر دل مولا

خنده ی ستم بر لب  قاتل مولا

واویلا واویلا...آه و واویلتا

آن آقایی که خدایی کند دلها را

احادیثش کربلایی کند دلها را

به فاطمه(س)نور دو عین حضرت صادق

بانی روضه ی حسین حضرت صادق

چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب

زنده شد در دل زارش روضه ی زینب

خیمه های آل عبا آتش گرفته

دامان طفل بی نوا آتش گرفته

ما بین حرم تا میدان لاله ها پرپر

آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

 

         

من که از لطف خدا       از ازل عاشق شدم

غصه دار ماتم       حضرت صادق شدم

شد مدینه   شهر غمها   آه و صد واویلا

گشته جاری اشک زهرا(س)     آه و صد واویلا...

واویلا...امام صادق...

ای حریم عشق تو سر پناه عاشقان

ای مزار خاکی ات قبله گاه عاشقان

یا ابن زهرا     بر گدایان      از عنایت کن نظر

کن تو ما را     اهل سوز و ناله و اشک سحر

یا مولا...امام صادق...

ای ولایت بهر من    تا ابد احلا عسل

بر دلِ زارم بده نوری از علم و عمل

نذر راهِ   عشقت آقا  جانِ شیرین من است

قال باقر     قال صادق   حافظ دین من است

یا مولا...امام صادق

گرد غم بر چهره ی موسیِ جعفر بُوَد

گرمی بزم عزاش اشک پیغمبر بود

زهر کینه چون به جانِ  پور زهرا زد شرر

زین مصیبت خاک غم شد کل عالَم را به سر

واویلا...امام صادق...

نیمه شب برده عدو   حمله بر کاشانه اش

آتش کینه بُوَد    شعله ور از خانه اش

یادِ آتش   یاد خیمه   یاد سوز نینوا

زنده گشته    بار دیگر   روضه های کربلا...

واویلا...امام صادق...

         

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِي الْحَرِّ

 قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ

و گفتند در اين گرما بيرون نرويد

بگو اگر دريابند
اتش جهنــــم سوزان‏تر است


- مهدیه جـــــــــــون ,خادم شهدا نوکر اهل بیت,هاله بی خیال,مهسان آرام اما دلتنگ,شلمچه  خادم الشهدا ,سیده فاطمه مرتضوی,به یادشهدا  بچه شهید,لاله ن,منـجـــــ ــــــی ,



چــــادر مُـــزاحم من نیست!


دست و پــــایــم را نمی گیرد

مــــادرم به من آموختــ :

چــــادر سر کردن بلـــدی نمی خواهد

"عشـــــق"

می خواهد
...
 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 
 
 
روسـَريـت رآ בرسـت بـبـَنـב ... لـبآسـهآيـَت پـوشـيـבه بآشـَב ...
آرآيـِش نـَكـن ... حـَتـے اگـہ رآه בآره زيـبآ هـَم نـَبآش ...
בخـتـَرَك پـنـهـآن كـن خـويـش رآ ... اينـجآ ايـرآن اسـت ...
از בيـב مـَرבم اينـجآ ... اگـَر زشـت بآشـے هـَرزه اے ...
اگـَر زيـبآ بآشـے فـآحـشــہ ...
اگـَر سـَرב بآشـے ميـگويـَنـב قـيـمـَتـَش بآلآسـت ...
בخـتـَرَك ايـن جـآ زَن بـوבَن בل شـيـر مـے خـوآهـَב ...
 
 
 
دانلود فیلم با لینک مستقیم
دانلود فیلم با لینک مستقیم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 
 
 
154269235614475984261965878603tavajoh.jp




رسول خدا(ص) ازجبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟

جبرئیل فرمود: بله (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است
که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند
و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود.
فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش
هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و…از خود غیرت نشان ندادند)و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.


{منبع: شجره طوبی:۲/۴۳۱؛مواعظ العددیه مرحوم عاملی:۱۴۴ و ۱۴۵}

 


444723_XGHONv8b.jpg


عَنِ الامام الصَّادِقِ – علیه السلام – قال: إذا بَلَغَتِ الْجارِیَةُ سِتَّ سِنِینَ فَلا یَنْبَغِی لَکَ أنْ تُقَبِّلَها.
امام صادق – علیه السلام – فرمودند: وقتی که دختر به شش سالگی رسید، شایسته نیست که او را ببوسی.
«وسایل الشیعه، ج ۵، ص ۲۸»

1_hijab-antivirus.jpg

 

4___________________.jpg
 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

عکسهای متحرک عید سعید فطر

ماه خدا؛ خدا نگهدار تو 

چشم من و لطف دگر بار تو

گرچه گنهکارترین بنده ام

نزد تو هرچند که شرمنده ام 

لیک مرا بار دگر راه ده  

فرصت دیدار درین ماه ده

ای سحرت داده دلم را جلا

روز و شبت رحمت عام خدا   

گرچه مرا شأن تو گمنام بود

با تو دلم یکسره آرام بود

با تو خدا بود درین سینه ام

عشق خدا بود  در آیینه ام

سوختم از دوری اینگونه ات

گیرد از این بعد دلم بونه ات  

حال که اینگونه گذر میکنی

خون به دلم شام و سحر میکنی 

بار دگر اذن و مجالم بده  

شوریده رأفت و حالم بده

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

از آسمان باران انا انزلنــــا بر فرق زمین می بارد …

امشب چشمانم را با آب توبه می شویم

و کلام
قرآن
در دهانم می ریزم

تا خواب چشمانم را نیازارد …


فرشته ها برای آزادی انسانها از دستان شیطان

و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده

و منتظر ندای بنده های خدا هستند.

اللهــــــم لبیــــــک...ما را نیز دعا کنید...
...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

babol2011-9.gif 
شبــــ قــــدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛

شبی است که باید قــــدر خویش را بشناسی، تقـــدیر خویش را رقم بزنی

و خویشتنِ جدید را با قلــــم توبه و جوهـــر اشکــــ ترسیم کنی





شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

 شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جان‌های روحانی است
 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

در آن شب قدری که قدرش را نمی دید

دست شقاوت تیغه ای از کینه ها داشت

در
سجــــده افتاد آفتاب و ذکر می گفت

در زیر لب
«فزت برب الکعبــــه» را داشت


دانی زچه رو دیده ما میگرید در ماتم شاه اولیا می گرید

تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست

عیسی به فلک از این
عــــــزا میگرید

با تسلیت ایام
شهادت مولای متقیان


در مناجات شبانه شبهای قدر
التمـــــاس دعـــــا...

.....

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

خداحافظ ای نخــــــــل ها... چاها

دگر نشـــــنوید از علـــــــــی ...
آه هـــــا

که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر

که امشــــــــب رود نزد
پیغمـــــــبر...

 

...

 

با آنکه امید همه هستی تو علی (ع)

بر عرش خدا قائمه هستی تو علی (ع)

آنقدر
غریبــــی که خــــدا می داند

مظلوم تر از
فاطمــــه "س" هستی تو علی (ع)

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

شب های قدر امد وتقدیر وسرنوشت

سرخوش دلی که به بنامش خطــــی نوشت

سالی گذشت! مرکب عمــــرم کجارود؟

دوزخ مکان ومقصد من گشته یا بهشــــت؟

به امید برآورده شدن حاجات

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

besm.jpg


..

این منم بیــــداراز هول گناه

مى کنم بر آسمان شب نگاه

این منم از راه دور افتاده اى

رایگان عمر خود از کف داده اى

این منم در دست غفلــــت ها اسیر

اى خــــدای مهــــربان دستم بگیر
....


اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

4xb32ce2sdsq8vpg5zh.jpg
بِسمِ الله الرحمن الرحيم
نادِ علیّاً مَظهَرَ العَجائِبِ تَجِدهُ عَوناً لَکَ فی النَّوائِبِ لی إلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما أمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضلِلِ اللهُ لی أدعُوکَ کُّلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلَی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ یا مُحَمَّدُ یا مُحَمَّدُ بِوِلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ، اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِیِّ، اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَریءٌ بَریءٌ بَریءٌ، اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدِی و عَلَیکَ مُعتَمَدی بِحَقِّ اِیّاکَ نَعبُدُ و اِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیثِ اَغِثنی یا اَبَا الحَسَنَینِ اَدرِکنی یا سَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا حُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفِیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِالقَهرِ و القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیّ یا مَظهَرَ العَجائِب یا مُرتَضی عَلِیّ رَمَیتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ القاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ وَ اِلهُکُم إلهٌ واحِدٌ لا إلهَ إلّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم، أدرِکنی یا غِیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرینَ یا أمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا راحِمَ المَساکینَ یا إلهَ العالَمینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعینَ وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین

ترجمه دعای نادعلی

بخوان علی را که مظهر صفات عجیبه است . تا یاری کننده تو باشد در سختی ها این بنده پیوسته به خدا نیازمند است . و من در امورم به او تکیه کرده ام و امور گذشته و اینده ام را به او وا می گذارم برای رفع هر ناراحتی تو را می خوانم . تا مشکل حل و مسائل روشن گردد قسم به بزرگیت ای خدا و به پیامبریت ای محمد و به ولایت تو ای علی ای علی ای علی مرا در یاب بحق لطف پنهانت . الله اکبر و من از شر دشمنانت بیزاری می جویم . خدای بی نیاز از سوی تو یاری می شم و بر تو اعتماد دارم به حق ایاک نعبد و ایاک نستعین . ای پدر کمک ای پدر حسنین مرا در یاب ای شمشیر خدا ای در خدا , ای حجت خدا ,ای ولی خدامرا در یاب . به حق لطف پنهانت ای غالب و غلبه کننده,ای دوست دوست خدا ای مظهر صفات عجیبه ای علی یقین دارم هرکه بخواهد ظلم نماید تو به شمشیر کشنده او را از پای در می اوری من تمام امورم را به تو واگذارمی کنم . بدرستی او بصیر بر بندگان است فرماید : خدای شما خدای واحد است و غیر از او خدایی نیست و بخشنده و مهربان . مرا در یاب ای فریاد رس فریاد خواهان ای راهنمای سر گردانان ای امان ده تر سندگان ای یاری دهنده پناه آورندگان ای رحم کننده بر فقرا ای خدا به رحمتت مرا در یاب و درود فرست بر محمد و ال او و ستایش برای جهانیان است و بس ...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب


 

رای خواهیم داد تا ثابت کنیم ایرانیــــم...

همچو دریــــا 

در مصاف دشمنان طوفانیم.



رای خـــواهم داد تـــــــــا ثابت کنم ایـــرانیـــم

همچـــــو دریـــا در مَصاف ِدشمنان طوفــانــیم

رای خــــواهم داد تا بیــــــگانه را رســــوا کنم


وحــــدت ایــرانیـــان را بــاز هـــــم معنـــا کنم

رای خواهم داد داند مدعی هیچ است و بس

ارزشش کمتــر بُوَد در پیش ما از یـــک مگس 

...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 
 

عکسهای متحرک عید مبعث,عید مبعث,عکسهای متحرک تبریک عید مبعث,تصاویر متحرک عید مبعث,www.pixday.ir
..

بر روی زمین و آسمانها و کرات

در بین مناجات و تمام کلمات زیباتر از این دعـــــا ندیده است کسی

بر خاتم انبیاء محمــــد "ص" صلوات

...
 

سر حلقه عشاق به عالم احمد

یعنی هدف از خلقت آدم احمد


رخشان و فروزنده بر انگشت وجود

پیغمبری انگشتر و خاتم احمد

...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب



 

71065956288700691409.gif

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

71065956288700691409.gif


بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد



اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 
 
 
مهـــــدی بیــــــــا

که عید اعظم پیمبر است

این بعثت محمــــد و تبریک حیــــدر است

yasgroup.ir-eid-mabas-49.gif

تازیانه ستم
 عاطفه را از چهره ها می سترد،

و دختــــران بی گناه در خاک سرد زنده به گور می شدند.

و در این هنگام بود که محمد"ص"بر کوه نور ایستاد 

و زمین در زیر پاهای او استوار گشت 

بعثت نبی اسلام مبارکــــ.


اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

سلام ... حال من خوب است ... !

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند....

با این همه اگه عمری باقی بود ,

طوری از کنار زندگی میگذرم که نه دل کسی در سینه بلرزد

و نه این دل ناماندگار...

دعا کردم که بیایی با من کنار پنجره بمانی، باران ببارد....

اما دریغ که رفتن راز غریب زندگیست....

انگار که تعبیر همه رفتن ها هرگز نیامدن است ...

بی پرده بگویمت: میخواهم تنها بمانم ..

در را پشت سرت ببند ..
.
پس از نو مینویسم:

 سلام, حال من خوب است اما تو باور نکن !!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

دریا ست نبی و  گوهرش فاطمه است

یکتاست علی و همسرش فاطمه است

با آنکه پناهه همه خلقست حسین او هم به پناه مادرش فاطمه است

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

تا ابد این نکته را انشا کنید

پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور

رو بسوی حضرت مادر کنید

ruze madar www yasgroup ir 46 تصاویر متحرک ولادت حضرت فاطمه زهرا

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟

از انعکاس ساده  رنگین کمان نوشت؟

این یک حقیقت است که بی تو بهار من

باید چهار فصل زمان را خزان نوشت
..
"اللهم عجل لولیک الفرج"

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

سرّعاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست،
.
 ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا


کاش درحافظه ات نام مرا هم ببری ،
.
که دعای تو کجا؟  عبد گنهکار کجا؟؟

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

آسمانی که فلک می بخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت!

غیردیوار و در و آوارش ، شانه ی وحی کمک داشت؟ نداشت!

مردم شهر به هم می گفتند  در این خانه ترک داشت؟ نداشت!

دست این مرد نمک داشت؟  نداشت!

 

تو بپرس از دل پرخون غمت!

چهره ي ياس کتک داشت؟ نداشت! نداشت! نداشت

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

گم شده ام در هجوم پريشاني هايم
خداي ِ خوبي ها
کمک کن کمي بيشتر از هميشه لمست کنم
پروانه ها را
بيشتر به ملاقاتم بفرست.

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ 

شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟

در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا

 تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

 بُرد در شب تا نبیند بی‌نقاب

    ماه نورانی تر از خود، آفتاب

      بُرد در شب پیکری همرنگ شب

      بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب

      شسته دست از جان، تن جانانه شست

      شمع شد، خاکستر پروانه شست

          روشنانش را فلک خاموش کرد

             ابرها را پنبه‌های گوش کرد

                 تا نبیند چشم گردون، پیکرش

                     نشنود تا ضجّه‌های همسرش

                         هم مدینه سینه‌ای بی‌غم نداشت

                         هم دلی بی‌اشک و خون، عالم نداشت

                       نیست در کس طاقت بشنیدنش

                   با علی یا رب چه شد؟ با دیدنش

                درد آن جان جهان، از تن شنید

           راز غسل از زیر پیراهن شنید

     جان هستی گشته بود از تن جدای

        نیستی می‌خواست، هستی از خدای

           دست دست حق چو بر بازو رسید

               آنچنان خم شد که تا زانو رسید

                     دست و بازو گفتگوها داشتند

                  بهر هم، باز آرزوها داشتند

             دست، از بازوی بشکسته خجل

         بازو از دستی که شد بسته خجل

         با زبان زخم، بازو، راز گفت

         دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت

          سینه و بازو و پهلو از درون

            هر سه بر هم گریه می‌کردند خون

              گفت بازو، من که رفتم خونفشان

                تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان

                  راز هستی در کفن پیچیده شد

                       لاله‌ای با یاسمن پوشیده شد

                                شاعر:علی انسانی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

نیمه شب تابوت را برداشتند

بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند

هفت تن، دنبال یک پیکر، روان

وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان

این طرف، خیل رُسُل دنبال او

آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی

باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب

تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراه‌شان

مشعل سوزان‌شان از آه‌شان

ابرها گریند بر حال علی

می‌رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق

اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت

مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی

بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی

آه آه ای همرهان، آهسته‌تر

می‌برید اسرار را، سر بسته‌تر

این تنِ آزرده باشد جان من

جان فدایش، او شده قربان من

همرهان، این لیله‌ی قدر من است

من هلال از داغ و این بدر من است

اشک من زین گل، شده گلفام‌تر

هستی‌ام را می‌برید، آرام‌تر

وسعت اشکم به چشم ابر نیست

چاره‌ای غیر از نماز صبر نیست

چشم من از چرخ، پُر کوکب‌ترست

بعد از امشب روزم از شب، شب‌ترست

زین گل من باغ رضوان نفحه داشت

مصحف من بود و هجده صفحه داشت

مرهمی خرج دل چاکم کنید

همرهان، همراه او خاکم کنید

شاعر:علی انسانی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند

        مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند

          رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم

         به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند

         نگاه شوهر تنهای من این راز می‌گوید

        که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند

   ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من

کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند

     دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم

      کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند

       پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری

    مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند

   فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد

اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند

              شاعر: علی انسانی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی

 جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد

نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای

این کاسه های آب، توانت نمی دهد

دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش

آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد

تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم

شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد

دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است

از خواهش من است تکانت نمی دهد

سروده وحید قاسمی

 


 

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

در می زنند فکر کنم مادر آمده

از کوچه ها بنفشه ترین پیکر آمده

 او رفته بود حق خودش را بیاورد

دیگر زمان خونجگری‌ها سر آمده

 وقتی رسید اول مسجد صدا زدند

بیرون روید دختر پیغمبر آمده

 سوگند بر بلاغت پیغمبرانه اش

با خطبه هایش از پسِ آنها برآمده

 سوگند بر دلایل پشت دلایلش

در پیش او مدینه به زانو درآمده

 مردم حریف تیغ کلامش نمی شوند

انگار حیدر است که در خیبر آمده

 وقتی که رفت از قدمش یاس می چکید

یعنی چه دیده است که نیلوفر آمده

 گنجینه های عرش الهی برای اوست

هر چند گوشواره اش از جا درآمده

 در کنج خانه بستری آماده می کنم

در می زنند -  فکر کنم مادر آمده

 

علی اکبر لطیفیان

این روزها

مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت

سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

 

 

 

نمایان شد ز خط آتش و دود                      که جرم فاطمه حب علی بود

پس از زهرا علی بی همزبان شد              اسیر امتی نامهربان شد . . 

 

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

یاسی که شاخه اش به دو ضربه بریده شد

افتاد بر زمین و دوباره کشیده شد


آه از نهاد عرش خدا هم بلند شد

وقتی که غنچه با گل از این باغ چیده شد

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

سرنوشت آن گل پرپر نمی دانم چه شد

شرح این خون گریه را آخر نمی دانم چه شد


احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود

آن سفارش های پیغمبر نمی دانم چه شد

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 

حال من بی تو خراب است کجایی آقا

  نقش من بی تو برآب است کجایی آقا

    عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو

     زندگی بی تو سراب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی

   منتظر بهر جواب است کجایی آقا

     تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من

     دل من در تب و تاب است کجایی آقا

از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان

   گریه بی حد و حساب است کجایی آقا

       داستان غم هجران تو ای یوسف من

     قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا

چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

http://www.uploadtak.com/images/v49__334.gif
کعبه بی نام و نشان می ماند اگر زینب نبود

بی امان دارالامان می ماند اگر زینب نبود

گرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا

کربلا هم بی نشان می ماند اگر زینب نبود

مکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شد

تا ابد بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود

مکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفت

بی تحرّک هم چنان می ماند اگر زینب نبود

http://www.uploadtak.com/images/c1847__1.gif

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 http://www.uploadtak.com/images/v49__334.gif

گفتم که روی ماهت از من چرا نهان هست

گفتا تو خود حجابی ور  من رخم عیان هست


گفتی به من سر میزنی کی میزنی کی میزنی

یبن الحسن یبن الحسن  یبن الحسن یبن الحسن 

چه شود که پا گذاری به رواق دیده گانم

منم ان که انتظارت زده شعله ها به جانم

چه مدیحه ای بخوانم که تو را قبول افتد

تو به باغ گل گل ابی  پسر ابوترابی


شده  موی تو کمندم  به خط تو پایبندم

تو بخند تا بخندم به خدا شاد از انم

اگر عاشقی گناه هست گنهم مرا پناه هست

دل بی گناه تباه هست تو چه خواهی ام امانم


چه شود که رخ نمایی گره از دلم گشایی

گل فاطمه کجایی که دهی خط امانم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم

بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است

بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

بر روی بالهای سپید ملائکه

بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کُنجی نشسته ایم و کنار پیمبران

بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم

بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت

حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود

اول برای مادرمان گریه می کنیم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 مـن گـریخته ام

و در پـی مـن صـیادها

و فـرا رویـم دام هـا

یــا ضــامن آهـــو

مــن یـقین دارم دسـتان تـو تـنها سـهم آهـو نـیست

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 

<<علیه السلام>>

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْـخَـفـآءُ وَ انْـکَـشَـفَ الْـغِـطآءُ

وَ انْـقَـطَـعَ الـرَّجـآءُ وَ ضـاقَـتِ الاَْرْضُ وَ مُـنِـعَـتِ السَّـمـآءُ

وَ اَنْتَ الْـمُـسْـتَـعـانُ وَ اِلَیْکَ الْـمُـشْـتَـکـى وَ عَـلَـیْـکَ الْـمُـعَـوَّلُ

فِـى الـشِّــدَّةِ وَ الـرَّخــآءِ اَلـلّـهُمَّ صَـلِّ عَـلى مُـحَـمَّـد وَ الِ مُـحَـمَّـد

اُولِــى الاَْمْرِ الَّــذینَ فَـرَضْـتَ عَـلَـیْـنا طـاعَـتَـهُــــــمْ وَ عَـرَّفْـتَـنـا بِـذلِـــکَ

مَـنْـزِلَـتَـهُـمْ فَـفَـرِّجْ عَـنّـا بِـحَــقِّــهِــمْ فَــرَجـاً عـاجِــلا قَــریـبـاً کَـلَـمْـحِ الْـبَـصَرِ

اَوْ هُـوَ اَقْــرَبُ یـــا مُــحَـــمَّـــدُ یــا عَـلِــىُّ یـــا عَــلِـىُّ یـــا مُـــحَــمَّــدُ اِکْـفِـیـانـى

فَـاِنَّـکُـما کـافِـیانِ وَ انْـصُـرانـى فَـاِنَّــکُما نـاصِـرانِ یــا مَــوْلانـا یـا صاحِب الزَّمانِ

الْـــغَـــوْثَ الْـــغَـــوْثَ الْـــغَــــوْثَ اَدْرِکْــــنـى اَدْرِکْـــنـــى اَدْرِکْــــنــى

الـسّــاعَـةَ الـسّــاعَــةَ الـسّــاعَــةَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ

یـا اَرْحَــمَ الـرّاحِـمـینَ بِـحَـقِّ مُـحَمَّـد وَ الِـهِ الـطّـاهِــرینَ.

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 1583
بازدید هفته : 6585
بازدید ماه : 8899
بازدید کل : 149214
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما