˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
10 / 5برچسب:آه و واویلا,شهادت امام جعفر,عاشقان ظهور,درد دل,متنهای تسلیت,متنهای شهادت امام جعفر صادق,شعر امام جعفر صادق,شعر,شعر شهادت,شهادت,اه,صادق,امام,حسینی,موسی,جعفر,گریه ,خون,داغ,پدر,زهر,جفا,کارتپستال شهدت,کارتپستال, :: 11:39 :: نويسنده : وحید
صادق آل مصطفی رفته از دنیا رخت عزا شد بر تن مادرش زهرا واویلا واویلا...آه و واویلا ای آسمان خون گریه کن در غم صادق عالم شد حسینیه ی ماتم صادق واویلا واویلا...آه و واویلا... شده ز غربت خونجگر موسیِ جعفر دیده امشب داغ پدر موسی بن جعفر واویلا واویلا...آه و واویلا زهر جفا آتش زده بر دل مولا خنده ی ستم بر لب قاتل مولا واویلا واویلا...آه و واویلتا آن آقایی که خدایی کند دلها را احادیثش کربلایی کند دلها را به فاطمه(س)نور دو عین حضرت صادق بانی روضه ی حسین حضرت صادق چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب زنده شد در دل زارش روضه ی زینب خیمه های آل عبا آتش گرفته دامان طفل بی نوا آتش گرفته ما بین حرم تا میدان لاله ها پرپر آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر...
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
3 / 1برچسب:کعبه,بی نام,نشان,زینب,ایام فاطمیه,فاطمه,انبیا,کربلا,قران,خون,مکتب,شهیدان,بی تحرک,اغاز,غدیر,شعر مذهبی,شعر زیبا,شعر برای فاطمه ,متنهای مذهبی,مذهبی,شهادت فاطمه,سالروز,سالروز شهادت,شهادت فاطمه (س),کارتپستال,کارتپستال مذهبی, :: 14:29 :: نويسنده : وحید
بی امان دارالامان می ماند اگر زینب نبود گرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا کربلا هم بی نشان می ماند اگر زینب نبود مکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شد تا ابد بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود مکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفت بی تحرّک هم چنان می ماند اگر زینب نبود
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
1 / 1برچسب:شهادت,زیباست,غلتیدن,خود,اوج,عبودیت,شایسته,خون,زیباست شهادت,متن مذهبی,سخنان مذهبی,نوشته های مذهبی,مذهبی,عکس شهید,شهید,عکس سربازان خمینی,عکس رزمنده, :: 16:46 :: نويسنده : وحید غلتیدن در خون خود و اوج عبودیت
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
|