˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙

 

 

چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند

        مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند

          رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم

         به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند

         نگاه شوهر تنهای من این راز می‌گوید

        که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند

   ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من

کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند

     دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم

      کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند

       پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری

    مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند

   فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد

اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند

              شاعر: علی انسانی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 442
بازدید هفته : 502
بازدید ماه : 1124
بازدید کل : 204520
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما